-
غریبه
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 14:46
دیروز در خیابان کسی را دیدم که آشنا به نظرم آمد، ولی هرچه فکر می کنم یادم نمی آید که بود!!! پ.ن : یا من خیلـــــــی زود سراغِ آلزایمر رفته ام یا تازگی ها با غریبه ها آشناترم ...
-
۹ مرداد ۹۰ - ۱:۴۹َ بامداد
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 14:43
-
دیوار
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 01:03
خدایا دنیا دارد توی بدبختی خفه می شود، اما تو خودت را ناراحت نکن؛ چون من به تنهایی تو را شکر می گویم به خاطر خلق داریوش اقبالی و فرامرز اصلانی... پ.ن: "تو هجومِ این همه حرف هر جوابی یه سقوطِ تو بگو هرچی که می خوای من که سنگرم سکوتِ"
-
شب های مرداد
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 00:09
این شب ها حتی خواب هم به مهمانی چشم هایم نمی آید ماه نیز پشتِ پنجره ست داخل نمی آید گرچه تاریک است ولی تو شمع های این جاده را روشن نکن . . . اگر این روز ها فرصتی می داد با قاصدک می گفتم راز ِ دوست داشتنت را...
-
اینها را فقط برای شما چاپ می کنم
جمعه 7 مردادماه سال 1390 18:57
اگر که درد، از این گریه تا عصب برسد اگر که عشق، لبالب شود به لب برسد که سال ها بدوی، قبل خط ّ پایانی یواش سایه ی یک مرد از عقب برسد شبانه گریه کنی تا دوباره صبح شود که صبح گریه کنی تا دوباره شب برسد! که هی سه نقطه بچینی اگر... ولی... شاید... کسی نمی آید، نه! کسی نمی آید... "سید مهدی موسوی"
-
مرسی
جمعه 7 مردادماه سال 1390 01:40
مرسی مرسی مرسی مرسی برای خوب بودنم خدایی که کاشکی باشی ممنونم و امشب من خوبــــــــــــــــــــــــــــم... مثلِ پروانه ای رها در باغ می خواهم برقصم شاد با لبخندی حتی اگر آرزوهایم را آسمانِ آبی پس بزند... When marimba rhythms start to play Dance with me, make me sway Like a lazy ocean hugs the shore Hold me close,...
-
مهتااااااااااااااااب لالا ، گنجییییییییییییشک لالا...
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 00:42
گهواره ام را کاش کسی تکان می داد ...
-
گلدان ِ من
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 20:13
بر تکه ابرهای سفید آسمانِ زندگیت راه می روم؛ تو اما قول بده گلدان ها را آب باشی و نور... قول بده گل هایم را فراموش نمی کنی... نمی خواهم بدبین باشم اما خشک شدنِ گلدانِ لبِ پنجره بدیمن بود...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 23:45
من ایستاده ام و زمان هم...
-
برگِ برنده
شنبه 1 مردادماه سال 1390 14:31
وقتی صدای تو برگِ برنده ی توست بگو به چه باید حکم کنم؟ که سهمِ این روزهای بی حوصله دلتنگی نباشد که لحظه لحظه نبودنت را صبوری توانم کرد که تیک تاکِ عقربه های ساعت را تاب بیاورم... عکس از Artpic
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 01:07
فرار می کنم از فکر کردن به تو؛ مثل ِ رد کردنِ آهنگی که خیلی دوسش داری...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 مردادماه سال 1390 01:03
بعضی اتفاقا باید بیوفتن تا بفهمی همیشه حالتِ بدتری هم وجود داره!!! پ.ن: یعنی دیگه حالتِ بدتری هم وجود داره؟!
-
امروز - 31 تیر 90
جمعه 31 تیرماه سال 1390 21:02
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 تیرماه سال 1390 20:35
شنا بلد بودم ! امّا؛ بی مهابا غرق شدم !!! ... در آن همه آرامش
-
ساکت
پنجشنبه 30 تیرماه سال 1390 20:34
ساکت نشستی و من عاشقت شدم... وقتی نبودی و عاشق نبودم و حالا که هستی و من عاشقت شدم... " ساکت - رستاک "
-
دروغ چرا؟!!!
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1390 22:50
فراموش می کنم، قبل از اینکه فراموش شوم؛ از یاد می برم، قبل از اینکه از یاد بروم؛ رها می کنم، قبل از اینکه رها شوم؛ . . . . . لعنتی، نمی شود که نمی شود دروغ چرا لعنتی دروغ چرااااا نه ، فراموش نمی کنم، از یاد نمی برم، رها نمی کنم حتی اگر فراموش شوم، از یاد بروم و رها شوم... دروغ چرا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 تیرماه سال 1390 13:29
چون دوست چون من است،شکایت کجا برم؟؟؟
-
دلتنگی
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1390 16:04
دلم برای آن روز ها که عصر ها دلم نمی گرفت تنگ شده است . دلم برای آن روزها که نمی فهمیدم خیلی چیز ها را تنگ شده است و چقدر می خندیدم به حماقت او که از من بزرگتر بود و عاشق چقدر خوب بود که نمی فهمیدم .
-
حماقت
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 22:24
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد! حمـاقـت یـعنـی مـن کـه اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوی ! خـبری از دل تنـگـی تـو نمـی شود! برمیگردم چـون دلتنگت میشوم !!!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 22:43
حتی جغدها هم این چنین چشم به چیزی ندوخته اند مردم راه می روند و می آیند و می روند و انگار نه انگار دوست داشتنت چشم هایم را از من گرفته است ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 22:39
" . . . همچنان حالم خوب نیست ! احساس می کنم شکست خورده ام ، در زمان ُ در عرض ! از که ؟ صحبتِ کَس نیست .... نمی دانم .... احساس می کنم ، کلمه ی ابد ، گنجشکِ وجودم را محسور ِ چشمان ِ خود کرده است ! " حسین پناهی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 22:35
لمس گشته ام و سنگین . آرام آرام آهنگ غریبت را برایم زمزمه می کنی . کافیست دستم را بگیری تا بدانی این روزها کجا سپری شده ام...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 14:15
!!! از یه جایی به بعد دیگه هیچی مهم نیست کلا !!!
-
فلوت در دود
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 12:15
دود ِ سیگار ِ من و صدای ِ فلوت ِ تو هر دو با فوت بیرون میآید از آواز ِ تو درد ِ تو از درد ِ من دود ِ سیگارم دیده میشود... "علیرضا روشن"
-
خرده جنایت های زن و شوهری! (2)
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 22:19
- کسی در زندگی ِ شماست؟ - آره فعلا تو!
-
خرده جنایت های زن و شوهری!
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 22:18
این دوره زمونه مردم رو آنقدر نازنازی کرده که حتا می خواد وجدان آدمارو هم به دوا ببنده ولی موفق نمی شه که انسان بودنمونو معالجه کنه...
-
جز برای یکی!
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 20:33
جایی خواندم که: جز برای یکی حتی اگر تمام وجودت چون تکه های ابر ذره ذره آب شود چون کوه فرو ریزد خود را به اندازه ی سر سوزنی برای کسی حقیر مکن جز برای یکی
-
کودن ها!
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 20:24
آن سگ ِگله ای که عاقبت گرگ شد و تمام ِگله را یک روزه درید، دل به گوسفندی باخته بود که نه فرق ِعلف ِهرز و شقایق را می دانست و نه تفاوتِ سگ ِگله و گرگ را... "علی صالحی بافقی"
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 8 اسفندماه سال 1389 23:01
شاید یه روز تو آینده های دووووور برام فقط یه خاطره باشی ولی بدون قطعا دوست داشتنی ترینش خواهی بود!!!
-
pain
یکشنبه 10 بهمنماه سال 1389 12:07
می گویند فراموشی دفاع طبیعی بدن است در برابر رنج. می گویند دردی که نوزاد ، هنگام عبور از آن دریچه ی تنگ متحمل می شود چنان شدید است که کودک ترجیح می دهد رنج زاده شدن را برای همیشه از یاد ببرد. گذشته مثل سایه است و از آن بدتر. سایه ، نور که نباشد ، دیگر نیست. اما گذشته در خموشی و ظلمت با توست. و من که نمی توانم نبودن...