حتی جغدها هم
این چنین چشم به چیزی ندوخته اند
مردم
راه می روند و می آیند و می روند و
انگار نه انگار دوست داشتنت چشم هایم را از من گرفته است ...
لمس گشته ام و
سنگین .
آرام آرام
آهنگ غریبت را برایم زمزمه می کنی .
کافیست دستم را بگیری
تا بدانی
این روزها کجا سپری شده ام...
شاید یه روز تو آینده های دووووور برام فقط یه خاطره باشی ولی
بدون قطعا دوست داشتنی ترینش خواهی بود!!!
نگاه کردن و خواستن ات را یادم بده ...
راهِ خواستن را نشانم بده
کمی هُلم بده
و ...
راهیم کن
.
.
باور کن
بیراههی این راه
بلد میخواهد!