در یک غروبِ پاییز در آبان، که باران هم آمده باشد؛ شاید خیلی آدم ها احساس کنند بدبخت ترین موجودِ روی زمین اند. ولی امروز بعد از اینکه پنجره را باز کردم، بوی نم باران که هوای اتاق را پر کرد، کوچه ی خیس را که دیدم، درست نفهمیدم چه حسی بود ولی... ولی نزدیک تر بود به بی پناهــی... به دلتنگی... به اینکه انگار کسی گلویت را می فشارد... به گریه... به بغض و اگر بدبخت ترین موجودِ زمین در لحظه همه این حس ها را دارد من همانم در این لحظه...
حسی نزدیک به فراموش شدن... شاید گم شدن، حسی از ندانستن...
من در این دلگیر روزهای پاییز نمی دانم هایم را دانه دانه می چینم کنارِ هم و هرچه بیشتر به آینده می نگرم آن را تاریک تر می یابم...
نمی دانم خوشبختی چیست ولی یقینا آن نیست که منم،که آرزوهایم رنگ باخته است در این رنگین فصل زمین...
سلام.وب جالبی داری.به منم سری بزن.برای تبادل لینک هم امادم
خط خطش رو حس کردم
یا حبیب

سلام دوست ناز و خوبم
خوشبختی فقط یک احساسه که باید فراموش نکردش همین !
دوستم امید زیباترین واژه و حس است که برای نگه داشتن هر لحظه اش تو قلب باید تلاش کرد .
شعر آمد آمد با دلجویی افتخاری رو گوش کن تا کمی حالت عوض شه
می بوسمت مینای آروم من .
دوستت دارم همیشه
شاد باشی عزیزم
اللهم عجل لولیک الفرج
Wow.perfecto
خوشبختی در لحظه است.. یه محرّکِ برای حرکت به جلو، به پیش... اگر نداریش یعنی که باید به جلو بری و بری و بری... ولی یادت باشه، شاید اونی که احساس کردی در ادامه، همان خوشبختی بوده، ولی تو متوجهش نشدی
امید داشته باش و بدون هرچه هم که دلزخمی بشی، باید که از همونها درس بگیری تا کمتر دلزخمی تر بشی... همین که احساس خوبی داشته باشی، همون خوشبختی و سعادته :)
بدون که در درونت خوبی و هیچوقت هم بد نباش و بد نکن و بد مپندار :) خوبی و خوبی از آنِ خوبان است دوستِ من.
خوب که باشی دلخوشی ات همین خوب بودن هاییست که بودی، همونا بهت دلگرمی میدن برای ادامه،
به نظر من بهترین احساسی که میشه داشت، وقتی خوشبختی و سعادتمند، احساس رضایتِ درونی ای هست که حس اش می کنی :)
من که دنبال این احساس رضایتمندیِ درونی ام، تو هم باش، با خوب بودن شروع کن، مثه کسایی که بهت بد کردن نباش، حتی برای یه لحظه، در محل اونا که باشی، بدون سعادتی رو هرگز پیدا نخواهی کرد...
وای چقد حرف نوشتم! :)