A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

کفش هایت را برعکس بپوش

 

 

این روزها سنگینی دنیا بر دوشِ من است... سخت می گذرد اما، 

 می گذرد و مهم زندگی هم گذشتنش است دیگر... 

 مرا به یاد می آوری؟ 

 یادت هست گفتم بیا این چند صباحِ باقی مانده را هم همدیگر را به جا نیاوریم؟ 

پنداری همیشه آن نمی شود که باید... 

نگاه های گذرا...سکوت هایی تهی...و رد پاهایی که هر روز تو را دورتر میبرند... 

من آرامم  

و  

صبور 

بعد از این چه فرق می کند...پروازم به کدامین سو باشد،  

وقتی تو بال و پرم نباشی... 

عقربه ها دارند تمام تلاششان را میکنند، 

تو هم می توانی کفش هایت را برعکس بپوشی... 

 

 

پ.ن: هیچ نوری در تاریکی گم نخواهد شد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد