A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

تو در من ته نشین شدی، حل نشدی...


به یک پنجره فکر می کنم، و به کوچه ای که از پس آن خواهم دید

به اینکه هر روز،

هر شب

پشت آن توان ایستاد و خیره شد به پیچِ مبهمش،

به اینکه

خواهی آمد

روزی دوباره،

خیلی دور،

خیلی دورتر از حالا

"همین حالا"


به یک پارک فکر می کنم،

"پارک گلها"

به انتظار

به نگاهی خیره

به امید

به حرفهای یک مرد در تاریکی رابطه،

به نیمه ی گمشده ای که کامل شد.


فکر کن یک صبح باشد

یک صبح سرد زمستان

از دور مردی بیاید

من با خود فکر کنم که خدا دوباره شوخی اش جدی گرفته است با ما...


پ.ن: وقتی زمان برای کسی متوقف شده باشد، در هیچ کجای ذهنش دیگر جایی هر چند کوچک برای هیچکسِ دیگر وجود ندارد.

                                                                                             -کتاب همنوایی شبانه ارکستر چوبها-


پ.ن2: کسی از گناهاش جدا نمیشه، کسی به آدم زندگی دوباره ای هدیه نمیده...



نظرات 6 + ارسال نظر
رویا پنج‌شنبه 6 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://kanduyeasal.blogfa.com

وقتی زمان برای کسی متوقف شده باشد، در هیچ کجای ذهنش دیگر جایی هر چند کوچک برای هیچکسِ دیگر وجود ندارد
چه جمله ی زیبایی ممنون

ممنونم :)

محجوبه شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ب.ظ

یا رحیم
سلام مینا جونم
قشنگ بود خیلی

سلام مهربون
مرسی عزیزم :)

حسین یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:04 ب.ظ http://ho3yn.ir

وقتی زمان برای کسی متوقف شود ...

هممممم...

محجوبه چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

یا رحیم
سلام ناز من . آرامش !
مطلب بذار ما منتظریم

محجوبه جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ق.ظ http://lebaseshokr.mihanblog.com

یا شکور
سلام عزیزم
بهم سر بزن خوشحال میشم خیلی

ناهید آسمان شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:17 ب.ظ http://nahid-e-a3eman.blogfa.com

سلام مینا جووون
موفق باشی عزیزدلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد