فراموش می کنم، قبل از اینکه فراموش شوم؛
از یاد می برم، قبل از اینکه از یاد بروم؛
رها می کنم، قبل از اینکه رها شوم؛
.
.
.
.
.
لعنتی، نمی شود که نمی شود
دروغ چرا
لعنتی دروغ چرااااا
نه، فراموش نمی کنم، از یاد نمی برم، رها نمی کنم حتی اگر
فراموش شوم، از یاد بروم و رها شوم...
دروغ چرا...
دلم برای آن روز ها که عصر ها دلم نمی گرفت تنگ شده است .
دلم برای آن روزها که نمی فهمیدم خیلی چیز ها را تنگ شده است
و چقدر می خندیدم به حماقت او که از من بزرگتر بود و عاشق
چقدر خوب بود که نمی فهمیدم .