حتی فنجان ها هم دیگر زیر بارِ پُر شدن نمی روند،از وقتی تنها شده اند.انگار این دنیا را برای جفت ها ساخته اند!
حتی فنجان ها هم
دیگر زیر بارِ پُر شدن نمی روند،
از وقتی تنها شده اند.
انگار این دنیا را برای جفت ها ساخته اند!
زیبا بود
یا حبیب سلامبیست و دو سال و اندی این نصفه ی سپید را می کشم نصفه پایم به دنبال نصفه اشمیان بذر های قدیمی دست هایم می دوداخم می کنم ، می دود می خندم ، می دودمی ایستم ، می دودمی ریزد می کارد سپیدی کامل در راه است...مینا جونم خیلی قشنگ بود شعرت
مرسی محجوبه عزیزمدلتنگتم
بد دردیست حکایت چشم هات
حکایت اندوهی ست چون اندوه آخرین شهر پیش از فتح شدن...
زیبا بود
یا حبیب
سلام
بیست و دو سال و اندی این نصفه ی سپید را می کشم
نصفه پایم به دنبال نصفه اش
میان بذر های قدیمی دست هایم می دود
اخم می کنم ، می دود
می خندم ، می دود
می ایستم ، می دود
می ریزد
می کارد
سپیدی کامل در راه است...
مینا جونم خیلی قشنگ بود شعرت
مرسی محجوبه عزیزم
دلتنگتم
بد دردیست حکایت چشم هات
حکایت اندوهی ست چون اندوه آخرین شهر پیش از فتح شدن...