A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

پایان ِ این قصه نیز نزدیک است!

 

تو قهرمان قصه نشدی و 

سطرها چروک شد. 

تو ماه آسمان نشدی و 

من آسمان را مچاله کردم. 

بی قهرمان، بی آسمان نمی شود زندگی کرد! 

پس چرا من ایستاده ام هنوز؟ 

چرا خم نمی شود قامت روزگارم بین طوفان هایی که به راه انداختی؟ 

من اگر رام شدم،   

چرا خاموش نمی شوم؟  

چرا کسی مرا فوت نمی کند؟ 

 

 

 

زندگی به آن تلخی که واژه ها می گریند نیست. 

من خوبم، فقط دیگر هیچوقت همان که بودم،نیستم! 

 

پ.ن: آن هایی که مرا می شناسند، می دانند "همان که بودم" یعنی چه؟  

پ.ن2: من - میخ کفشم - از هر تراژدی گوته، دردناک تر است. 

                                                                        "مایاکوفسکی- ابر شلوار پوش" 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نویـــــد-ش شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:45 ب.ظ

حضور ذهن ندارم
همان که بودی ؟؟؟؟

گفتم اونایی که منو می شناسن :پــــی

نویـــــد-ش یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:59 ق.ظ

دهـــه
لــــوس

لوسم دیگه! :پی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد