A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

A girl with NO past!

اینجا می نویسیم چون دلمان تنگ است...یک اسم تمام هویت ما نیست!

امرتات

دیدی مرداد هم آنقدر به دلِ بی قرارم شعله کشید که عاقبت خاموش شد؟!

دیدی این روزهای تنبلِ مرداد از پسِ هم آنقدر دویدند تا من را در آستانه ی ماهی رها کنند که مظهرِ جنگ جوییست؟! 

دختری که این سطرها را می نویسد نه پشیمان است،نه غمگین...خسته است شاید... و شاید هم بیزار است از دوستی های یک بار مصرفی که به رد شدنش هم نمی ارزد...

بدیش این است که من ادامه می دهم این بسیار بسیار دویدن را تا بسیار بسیار نرسیدن... 

امروز که گذشت،

بیا و راهِ چاره ای بگو تا دلم آرام شود از فکرِ روزهای در راه... 

  

پ.ن1: هرکس که عشق را منکرتر شود، چون عاشق شود،در عاشقی غالی تر گردد...*

*کتاب روز اول عشق   

 

پ.ن2: خیلی اتفاقی از اتاقت میای بیرون...می افتی رو کاناپه و چشاتو می بندی...خیلی اتفاقی تلویزیون روشنه...خیلی اتفاقی یه چیزایی تو گوشِت زمزمه میشه... 

خیلی اتفاقی این شبکه ی لعنتی داره همون آهنگی رو پخش می کنه تو از گوش دادن بهش فراری هستی... 

 گاهی یه اتفاقِ خیلی اتفاقی کافیه واسه برگردوندنِ همه اون چیزایی که داری تلاش می کنی از اون ها  ف ا ص ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ل ه بگیری...

"گم و گورم،دورم...سوت وکورم خستــم... "   

 

پ.ن3: چه لوس شده ام تازگی ها...  

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
یه دختر سیگاری شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://tatal.blogsky.com

خسته ایا توام..

بعضی درد ها اسم ندارد..یو نو؟! ولی خسته ام منم شاید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد